Disable Preloader
اداره زندگی پدرسالاری یا مادرسالاری... (بخش اول)

حضور پدر در خانواده و ایفای نقش پدری، از ارکان اصلی خانواده استاندارد است. اگر پدر و مادر هر کدام نقش خود را در خانواده به خوبی ایفا کنند، بدون شک مسیر خانواده در راه درست خواهد بود و فرزندانی هم که در چنین محیطی رشد کنند، فرزندانی سالم تر و کارآمدتر خواهند بود. طبیعی است که مادران به خاطر مهر مادری به طور فطری و ذاتی، بیشتر اوقات داوطلب ایفای نقش مادری خود تا حد توان و در قالب باورها و دانسته های خود هستند. اما در مورد پدران تجربه ثابت کرده بعضی از مردان خود را مقید به ایفای نقش پدری در خانواده نمی دانند و یا از جایگاه خود در خانواده سوء استفاده می کنند؛ از این رو می توان گفت چه بسا خانواده هایی وجود دارند که با وجود مرد خانه، باز دچار نبود پدر هستند. منظور از حضور پدر، وجود مرد در خانه نیست بلکه مقصود، حضور وی در نقش پدری در قبال خانواده است؛ از این رو مردی که همچون یک کارگر ساده و یا تدارکچی عمل می کند، نمی تواند ادعای پدری داشته باشد.

 

پدر و مدیریت خانواده

مدیریت خانواده چه در مرحله تصمیم و اراده و چه در اجرا و عمل، به داشتن قدرت کافی در زمینه فکر و عمل است؛ نیز باید به گونه ای باشد که احساسات و عواطف پدر، اراده اش را تضعیف نکند و در او سستی ایجاد نکند. مردان نوعا بهتر از زنان می توانند عهده دار این مسئولیت باشند. زنان به خاطر برخورداری از روابط عاطفی قوی با فرزندان، نیز فطرت بی مانند مادرانه خود، استعداد و توانایی کافی برای اجرای این امر مهم را ندارند. مسئولیت سرپرستی به عنوان یک تکلیف به عهده مردان گذاشته شده و بدین وسیله آنان در مقابل اعضای خانواده مکلف شده اند، نه حقدار. مدیریت خانواده برای مرد حقی محسوب نمی شود تا برای رفاه طلبی و خودخواهی امتیازی باشد، چنان که قرآن با مشخص کردن مرزها و قیود و شروطی برای مدیریت مرد، اجازه هر گونه سوء استفاده را در این مقام از مردان سلب می کند. قرآن می فرماید: (الرِّجالُ قوَّاموُنَ عَلیَ النسِّاء) یعنی مردان را کارگزاران و قوام دهندگان در امور خانواده معرفی می کند، اما در کنارش دعوت های لطیفی  دارد، چون «کوُنوُا قوَّامینَ باِلقْسِطِ» یا «عاشروهن بالمعروف» و یا «لا تضُارّوهُنَّ لتِضَیقِّوا عَلیَهْنَّ» نیز أتَمَروُا بیَنْکَم بمِعْروُفٍ» و «قلُ أمَرَ ربَیِّ باِلقْسِطِ، یعنی مردان را به بسط عدالت ورزی و برخورد نیکو و بر کنار بودن از هر گونه زیان رساندن و ستم کردن فرا می خواند، چنان که بر مروت، مدارا و رفتار شایسته نسبت به همسر و فرزندی که در کفالتا و هستند، تأکید و سفارش فراوان می نماید.

 

)پدر باید فرزندانش را از نظر سن، مرحله رشد، حال، فکر و تمایلات و عواطف، وضع جسمانی، ایمان و اعتقاد و ... درک کند و با شناخت درست ویژگی های آنان و مخصوصا درک عواطف شان سعی کند که برای فرزندانش دوستی صالح باشد نه پدری حاکم.)

 

بنابراین مرد جواز حاکمیت دارد، نه تحکم. در حاکمیت نه تنها بایستی رعایت عدالت را بکند، بلکه باید رعایت اصل «عفو» را به دلیل «وَ أنَ تعَفوُا أقَرْبُ للِتقَّوی» و اصل فضل را در روابط خانواده به واسطه «لا تنَسَوُا الفْضْلَ بیَنْکَمْ» پیوسته مورد توجه و نظر داشته باشد. این توصیه ها تأکید بر اخلاق و رعایت حقوق است. بنابراین لزومی ندارد مدیریت با خشونت آمیخته باشد. مدیر خانه کسی است که اعضای خانواده همواره تحت سرپرستی و اداره او باشند، نه هر گاه که غضب کند و به خشم آید؛ که این نشانه بی لیاقتی و ناتوانی شخص از مدیریت است.

این مطلب ادامه دارد...

 

ارسال نظر