در نگرش و مفهوم سنتی به ازدواج، این فقط مرد است که تشکیل خانواده می دهد و سرپرستی اعضای آن را به عهده می گیرد، ولی در نگاه نوینْ گرچه مرد هنوز می تواند رئیس خانواده باشد اما این فقط بخشی از مسئولیت های اوست و وی سرپرست و قیم همه ی افراد خانه نیست و زن هم به اندازه ی شوهر در اداره ی خانه نقش دارد و مسئولیت می پذیرد . همه ی این مثال ها نشان می دهند با وجود چنین رویکردهای
تازه ای به روابط زناشویی، خانواده هنوز معنای سنتی خود را حفظ کرده است و به همین دلیل افراد نمی توانند پس از بلوغ و حتی پس از ازدواج شان بین خود با خانواده ی اولیه ی شان تفاوت قائل شوند. در حالی که هر فردی طبق قانون باید از 18 سالگی به بعد مسئولیت کارهایش را بپذیرد و در برابر آن ها پاسخ گو باشد، در نتیجه از این سن به بعد از نظر قانونی هم، فرد مجرد نسبت به عملکردش مسئول است.
اما در ایران فرد تا زمانی که ازدواج نکرده است تقریبا در بیش تر خانواده ها همه ی مسئولیت زندگی اش بر عهده ی پدر و مادر است، در صورتی که با شروع این دوره، جوان باید بپذیرد که حتی بر طبق قانون نیز دیگر تنهاست. البته این تنهایی فقط به منظور کسب استقلال بیش تر است، استقلالی که حتی آن را قانون هم پذیرفته و به آن اعتبار بخشیده است. وگرنه پذیرش مجردی از سوی فرد، به معنای ترک خانه و ادامه ی زندگی در تنهایی و تحمل رنج حاصل از آن نیست، زیرا فرد مجرد می تواند در حالی که در جمع خانواده ی اولیه زندگی می کند، برای خود به عنوان یک فرد مستقل و مجزا، از استقلال رأی و اندیشه برخوردار باشد و باید اهمیت این واقعیت را پدر و مادر یا سایر اعضای خانه هم، درک کنند . حالا اگر یک جوان بنا به عرف، یا به هر علت دیگری، هنوز با پدر و مادرش زندگی می کند، دلیلی بر عدم تأیید دوران یا فقدان مفهوم تجرد نیست، زیرا براساس این تعریف فرد در این دوره فاقد خانواده است و فقط با خانواده ی اولیه اش که در آن متولد شده زندگی می کند. اما متأسفانه طبق هنجارها و باورهای پذیرفته شده در جوامع سنتی، همین که فرد احساس کند فاقد خانواده است یک بار ارزشی منفی و ناخوشایند را به دوش می کشد، بنابراین حتی از ابراز آن خودداری می کند. در حالی که باید هر یک از ما بپذیریم جوان مجرد فاقد خانواده است، هر چند ممکن است در آینده تشکیل خانواده بدهد. (البته منظور ما از به کار بردن عبارت «فرد مجرد فاقد خانواده است.» نفی ارزش و جایگاه خانواده نیست؛ بلکه هدف از طرح چنین موضوعی تأکید بر لزوم و اهمیت جایگاه رشد روانی اجتماعی فرد است که نباید از نگاه هیچ کسی دور بماند.)
بدون شک همه ی ما به پدر، مادر، خواهر و برادرمان تعلق خاطر داریم، اما وجود این احساس تنها به دلیل حس محبتی است که به عزیزان مان داریم، نه دلیلی برای اثبات عدم تجرد و تنهایی ما در این دوران. بنابراین برای این که فرد در آینده توانایی لازم و کافی را برای ایجاد یک رابطه ی دو نفره ی صمیمی داشته باشد، باید این تنهایی را لمس و درک کند تا بتواند حریم زناشویی اش را ترسیم کند . عدم درک چنین مفهومی سبب می شود در جامعه ای مثل جامعه ی ما، حتی بعد از سال ها، زن و مرد خود را جزئی از خانواده ی اولیه ی شان بدانند و هنوز بر سر آن با یک دیگر درگیر شوند. همین کژفهمی و کاربرد ناصحیح مفاهیم، باعث عدم شکل گیری حریم زناشویی افراد می شود یا به آن آسیب می زند. بر همین اساس، در بین بسیاری از مراجعین بارها شاهد این هستیم که زن و مرد از خانواده ی یک دیگر صحبت می کنند و هر یک دیگر را به این متهم می کند که او فقط به خانواده اش توجه دارد و از من غافل است . دلیل بروز چنین تضادی در میان همسران عدم درک مفهوم دوره ی تجرد در زمان و موقعیت مناسب است.